بانــــوی بهــــــار

بانــــوی بهــــــار

اشعار دلنشین و خودمونی
بانــــوی بهــــــار

بانــــوی بهــــــار

اشعار دلنشین و خودمونی

گفتگوی صمیمی مادر با دخترش

       

   


زهرا مامان بیا صمیمی باشیم     مثل دو تا دوست قدیمی باشیم
بیا با هم حرف بزنیم بخندیم      در رو به روی غصه ها ببندیم
درسته دختر خوبه دلبر باشه    تو خوشگلی از همه کس سر باشه

جلوه تو ذات دختره می دونم       کار خداست مقدره می دونم


همه می گن دخترا برگ گلن        دادش میگه البته یه کم خلن

چسب روی دماغ یعنی که زشتن   به فکر خط خطی سرنوشتن
پشت این رنگ و روغنا دروغه     پشت اینا یه طرح بی فروغه
مردا میگن که خوشگلا نجیبن      راستش و بخوای دخترا مثل سیبن


سیب زمین افتاده بو نداره         رهگذر هم پا رو دلش می ذاره

سیب های روی شاخه چیدن دارن     از دست باغبون خریدن دارن
بهار خانوم دل نگرون توام              دلواپس روز خزون توام
حالا که می خوای بری توی خیابون    خودتو بگیر چراغ نده تو میدون


وقتی که حوا پا گذاشت تو عالم     به دو می خواست بره به سمت آدم

زد تو سرش فرشته گفت: حاج خانوم     چه میکنی فردا با حرف مردم
روتو بگیر با این لپای داغت            بشین بذار آدم بیاد سراغت
آره مامان اینم حرف کمی نیست      حجب و حیا قصه مبهمی نیست


این روسری یعنی که تو نجیبی      شکوفه معطر یه سیبی

این روسری پرچم اعتقاده           نباشه گلبرگها اسیر باده
زلفاتو از روسری بیرون نذار       چشمای هیز و سمت زلفات نیار
مردای خوب پرده دری نمی خوان   عشقای لوس سرسری نمی خوان


باید بدونی زندگی بازی نیست     توهم قرص های اکستازی نیست

اونهایی که پلاس کافی شاپن         احساسات دخترارو می قاپن
اونی که می ره پارتی های شبونه     تو کار و بار انگل دیگرونه
مردای خوب کاری و اهل دلن          مردای بد توی خیابون ولن


مردای خوب فقط نجابت می خوان    از زنشون غرور و غیرت می خوان

علاف مو فشن که مرد نمیشه       تا لنگ ظهر به رختخواب سیر بشه
مردی که قیچی میزنه به ابرو        از اون نگیر سراغ زور بازو
مردی که بند انداخته مرده؟ نه نیست  برا کسی شریک درده ؟ نه نیست


جوهر مردی نداره ، زغاله       نه مرده و نه زن ؛ تو حس و حاله

برقِ لب و کرم که اومد تو کار    مردونگی برو خدا نگه دار
ابرو کمون خیابونا شلوغن        پر از فریب حرفای دروغن
دوسِت دارم دیونتم ، اسیرم        یه روز اگه نبینمت میمیرم


یک دو روز بعد تو همین خیابون   یه لیلی دیگه ست کنار مجنون

برا کسی بمیر که راستی مرده     جر نزنه ، نپیچه ، برنگرده
بله به کسی بگو که عاشق باشه  تو حرف عاشقونه صادق باشه
یعنی باید شیفته روحت باشه       تشنه چشمه شکوهت باشه


آره گلم سرت رو درد نیارم     ای لوده بازی ها رو دوست ندارم

گیس طلایی به چشماشون زل نزن   با فوکلات به دستاشون پل نزن
همپای دخترای بد راه نرو       با چشم باز مامان توی چاه نرو

نظرات 3 + ارسال نظر
مرموز پنج‌شنبه 24 اردیبهشت 1394 ساعت 23:56 http://marmuz.blogsky.com

سلام.
من کلیپ این دختر کوچولو که این شعرو میخونه دیدم. خیلی قشنگه

سلام عزیزم، درسته منم دیدم قشنگه، ممنون گلم

لیلا پنج‌شنبه 24 اردیبهشت 1394 ساعت 12:49 http://leyla-taraghi.blogsky.com

الهه خانم سلام

خیلی خوب بود

احسنت

سلام...ممنون دوست عزیز، خیلی خوش اومدید،
خوشحالم که خوشتون اومده

مامی آتریسا جون سه‌شنبه 22 اردیبهشت 1394 ساعت 15:49 http://atrisa92.ir/

سلام عزیزم
چه وب زیبایی
مبارکه

سلام سعیده جون،ممنونم،لطف کردی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.