بانــــوی بهــــــار

بانــــوی بهــــــار

اشعار دلنشین و خودمونی
بانــــوی بهــــــار

بانــــوی بهــــــار

اشعار دلنشین و خودمونی

چشم می بندی و .....

http://s3.picofile.com/file/8207881050/%D9%BE%D9%86.gif


چشم می بندی و بغض کهنه ات وا می شود

تازه پیدا می شود آدم که تنها می شود

 

دفتر نقاشی آن روزها یادش بخیر

راستی! خورشید با آبی چه زیبا می شود

 

توی این صفحه؛ بساط چایی مادربزرگ...

عشق گاهی در دل یک استکان جا می شود...

 

زندگی تکرار بازی های ما در کودکی ست

یک نفر مادر یکی هم باز بابا می شود

 

چشم می بندی که یعنی توی بازی شب شده

پلک برهم می زنی و زود فردا می شود

 

گاه خود را پشت نقشی تازه پنهان می کنی

گاه شیرین است بازی گاه دعوا می شود

 

می شماری تا ده و دیگر کسی دور تو نیست

چشم را وا می کنی و گرگ پیدا می شود

 

این تویی طفلی که گم کرده ست راه خانه را

می گریزد؛ هی زمین می افتد و پا می شود

 

گاه باید چشم بست و مثل یک کودک گریست

چیست چاره؟ لااقل آدم دلش وا می شود

 

تو همان طفلی که نقاشیش کفتر بود و صحن

و دلت این روزها تنگ است... آیا می شود؟...

 

یادش به خیر....

           http://s3.picofile.com/file/8207189318/0_515925001406614215_taknaz.jpg

      

               یادش به خیر آن بوی باران قدیمی

                                   آن شمعدانی ها و گلدان قدیمی

                بوی پدرهایی که بابا مانده بودند

                               بوی همان آب و همان نان قدیمی

                بوی خوش آغوش گرم مادرانه

                               امنیت چین دار دامان قدیمی

               یادش به خیر آن چاشتی های پف آلود

                                بوی پنیر و نان و ریحان قدیمی

                 چای همیشه حاضر مادربزرگم

                          آن کرسی و آن حوض و ایوان قدیمی

                 یادش به خیر آن قهرهای کودکانه

                              چشمان غمگین و پشیمان قدیمی

                 شیرینی آن آشتی های دوباره

                                  بوسیدن روی رفیقان قدیمی

                یادش به خیر آن لحظه های خوب رفته

                               ای کاش برمی گشت دوران قدیمی

                ما مانده ایم و یک بغل افسوس ناکام

                             تنگ است این دل تنگ یاران قدیمی

               دلخوش مکن که باز آید با ترانه

                                     از یادرفته بوی باران قدیمی

                   ما مانده ایم و یک بغل افسوس خورده

                    تنگ است این دل تنگ یاران قدیمی

چهار فصل زندگی....


http://s3.picofile.com/file/8206427484/%D8%A8%D8%BA.jpg


در کتاب چهار فصل زندگی

صفحه ها پشت سر هم می روند

هر یک از این صفحه ها، یک لحظه اند

لحظه ها با شادی و غم می روند

 

آفتاب و ماه یک خط در میان

گاه پیدا، گاه پنهان می شوند

شادی و غم نیز هر یک لحظه ای

بر سر این سفره مهمان می شوند

 

گاه اوج خنده ی ما گریه است

گاه اوج گریه ی ما خنده است

گریه، دل را آبیاری می کند

خنده، یعنی اینکه دل ها زنده است

 

زندگی ترکیب شادی با غم است

دوست دارم من این پیوند را

گرچه می گویند: شادی بهتر است

دوست دارم گریه با لبخند را

لحظه هارا متوسل به دعاییم بیا!!!!



                                                                                                  http://s6.picofile.com/file/8206165792/0.jpg


لحظه ها را متوسل به دعاییم بیا

سالیانی ست که دل تنگ شماییم بیا

وسعتت در دل این ظرف  نشد جا ماندیم
تشنه از حسرت رویت لب دریا ماندیم

چشممان خشک شد از وسعت این بی اَبی
و  نداریم دگر طاقت این بی اَبی

در قنوت دلمان خواهش باران داریم
ندبه خوانیم و تمنای بهاران داریم

پس ببار ای پسر حضرت باران  بر ما
که ترک خورده زمین از اثر این گرما

دامن دشت شده سفره ی  راز دل ما
داغ الاله نشانی ز نیاز دل ما

ما که در راه تو عمریست تمامی گردیم
گردبادیم و به دنبال شما می گردیم

چند جمعه دلمان را سر راهت آریم
تا بدانی که تمنای وصالت  داریم

شهرمان را ز رخ چون  قمرت  روشن  کن
کوچه ها را  پر  از نسترن و سوسن کن

اسمان خواهش یک جرعه نگاهت دارد
نه   که ما فاطمه  هم  چشم  به راهت دارد

من و تو می دانیم....

                                                     

    من و تو دیر زمانی است که خوب می دانیم

چشمه آرزو های من و تو جاری است

 ابرهای دلمان پربارند

کوه های ذهن و اندیشه ما پا برجا

دشت های دلمان سبز و پر از چلچله ها

روز ما گرم و شب از قصه دیرین لبریز

من و تو می دانیم

زندگی در گذر است

همچو آواز قناری در باغ

من و تو می دانیم

زندگی آوازی است که به جان ها جاری است

زندگی نغمه سازی است که در دست نوازشگر ما است

زندگی لبخندی است که نشسته به لبان من و تو

زندگی یک رویا است که تو امروز به آن می نگری

زندگی یک بازی است که تو هر لحظه به آن می خندی

زندگی خواب خوش کودک احساس من است

زندگی بغض دل توست به هنگام سحر

زندگی قطره اشکی است  فروریخته بر گونه تو

زندگی آن رازی است که نهفته است به چشم گل سرخ

زندگی حرف نگفته است که تو می شنوی

زندگی یک رویاست که به خوابش بینی

زندگی دست نوازشگر توست

زندگی دلهره و ترس درون دل توست

زندگی امیدی است که تو در نگاه من می جویی

زندگی عشق نهفته است به اندیشه تو

زندگی این همه است

من و تو می دانیم

زندگی یک سفر است

زندگی جاده و راهی است به آن سوی خیال

زندگی تصویری است که به آئینه دل می بینی

زندگی رویایی است که تو نادیده به آن می نگری

زندگی یک نفس است که تو با میل به جانت بکشی

زندگی منظره است، باران است

زندگی برف سپیدی است که بر روح تو بنشسته به شب

زندگی چرخش یک قاصدک است

زندگی یک رد پایی است که بر جاده خاکی فرو افتادست

زندگی بوی خوش نسترن است

بوی یاسی است که گل کرده به دیوار نگاه من و تو

زندگی خاطره است

زندگی دیروز است

زندگی امروز است

زندگی آن شعری است که عزیزی نوشته است برای من و تو

زندگی تابلو عکسی است به دیوار اتاق

زندگی خنده یک شاه پرک است بر گل ناز

زندگی رقص دل انگیز خطوط لب توست

زندگی یک حرف است، یک کلمه

زندگی شیرین است

زندگی تلخی نیست

تلخی زندگی ما همچو شهد شیرین است

من و تو می دانیم

زندگی آغازی است که به پایان راهی است

زندگی آمدن و بودن و جاری شدن است

زندگی رفتن خاموش به یک تنهایی است

من و تو می دانیم

زندگی آمدن است

زندگی بودن و جاری شدن است

زندگی رفتن و از بودن خود دور شدن است

زندگی شیرین است

زندگی نورانی است

زندگی هلهله و مستی و شور

زندگی این همه است

من و تو می دانیم

زندگی گرچه گهی زیبا نیست

یا که تلخ است و دگر گیرا نیست

رسم این قصه همین است و همه می دانیم

که نه پایدار غم است و نه که شاد می مانیم

زندگی شاد اگر هست و یا غمناک است

نغمه و ترانه و آواز است

بانگ نای باشد اگر یا که آواز قناری به دشت

زندگی زیبا است

من و تو می دانیم

اشک و لبخند همه زندگی است

ناله و آه و فغان زندگی است

آمدن زندگی است

بودن و ماندن و دیدن همه یک زندگی است

رفتن و نیست شدن زندگی است

این همه زندگی است

من و تو می دانیم

زندگی، زندگی است...