ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
یاد داری خاطره یک باغ بود
سینه از عشق شقایق داغ بود
دست غم آن روز ها کو تاه بود
دفتر انشا ء چراغ ماه بود …
چیدن انگور شعر روز بود
وقت خوب دیدنت دیروز بود …
روی زلف ماه گل می کاشتیم
اوج هستی گاه یک فواره بود
شادی ما دیدن تیاره بود …
لابلای دفترم خورشید بود...
پشت دیوارش درخت و بیشه بود
مطبخی تاریک و در کنج حیاط
دود و دم بود و نشانی از نشاط
کاسه آ بی کمی هم دانه بود...
سایه بود و جوی آ بی از زلال
کرت سبز خاطره یک رنگ بود
کی دل ما مثل الان سنگ بود...
پشت پرچین دلم اندوه بود...
مشق های کودکی را باد برد
خوشه های ماه از اندیشه رفت
آ ن کبوتر پر زد و تا بیشه رفت
سوز دل هامان خدا از یاد رفت...
آ ن همه شعر و غزل نیرنگ شد
مشق های دوستی را باد برد
بیستون را انزجار از یاد برد...
شعله های عاشقی هم سرد شد...
بچگی ها رفت و عقل آ غاز شد
کوچه ها از هندسه لبریز شد
خانه خشتی ما پاییز شد …
کوله بار غصه را فرهاد برد …
نقش خوبت مانده لای دفترم
گرچه تنها درقفس مشتی پرم
لحظه شادی و غم دست به دامان توایم
گر نیاییم به پابوسی تو می میریم
همگی ماهی دریای خراسان توایم
تا خدا هست خدا دلخوشی ما این است
شیعه شاه نجف ملت ایران توایم
همه یک جور به دنبال بهشتند ولی
ما بهشتی شده گوشه ایوان توایم
گرچه ای شاه ،تو در کشور ما مهمانی
ما نمک گیر تو و سفره احسان توایم
تاکه حرف تو شود ما سر و پا نشناسیم